نگاه مشفقانه به خود در فرزندپروری

نگاه مشفقانه به خود،ریشه نگاه مشفقانه به کودکانمان است

در دنیای فوق العاده رقابت جوی امروز که ما در آن به سر می بریم،متوسط بودن امری پذیرفتنی نیست.از کودکی می آموزیم که باید برجسته تر و بالاتر از میانگین باشیم تا احساس ارزشمند بودن کنیم.تجربه ی تلاش برای برتری،به تدریج درونی می شود و ما را به بزرگسالانی تبدیل می کند که احساس ارزشمندی مان به مقایسه و برجسته تر بودن از دیگران گره می خورد و چون غیر ممکن است که همه افراد در یک زمان بالاتر از میانگین باشند،دچار تعارض و گاهی سرزنشِ خود می شویم و گاهی هم نیاز داریم در توانمندی ها و ارزیابی های خودمان اغراق کنیم تا در مقایسه با دیگران ارزشمند به نظر برسیم.زمان هایی هم ممکن است احساس ارزشمندی را در کم برآورد کردن یا تحقیرِ موفقیت های دیگران به دست آوریم.همه ی این راه ها منجر به تحریف خودآگاهی ما می شود.در حالی که ناهشیارانه و به شکل آزاردهنده ای می دانیم که واقعیت چیست.در نتیجه،آرامش درونی مان ناهشیارانه،دست خوش مقایسه های درونی و اغراق ها و تحریف ها می شود.نه می توانیم خودمان را آن گونه که هستیم عمیقاً بپذیریم و نه دیگران و اطرافیان را.در نتیجه ما خود را از از ((اکسیر محبت)) که غذای روحمان است،محروم می کنیم.

اما چه می توان کرد؟

راه حل در ((نگاه مشفقانه به خودمان)) است.نگاه مشفقانه به خود،ریشه ی نگاه مشفقانه به کودکانمان نیز هست و منشا ((خودآگاهی))نیز می شود.

زندگی سخت است.حتی با وجود بهترین برنامه نیز گاهی همه چیز اشتباه از آب در می آید.نمی توانیم رفتار درستی در برخورد با فرزندانمان داشته باشیم.در ابراز محبت و رفع نیازهای آنها کوتاهی می کنیم و همین باعث اضطراب و استرس و احساس ناکافی بودن در ما می شود.هنگامی که چیزی اشتباه از آب در می آید،معمولاًچه واکنشی نشان می دهیم؟اغلب احساس شرمندگی می کنیم و با انتقاد از خود می پرسیم:”مشکل من چیست که نمیتوانم واد شایسته ای باشم؟””چرا نمی توانم از عهده اش بر بیام؟” ” چرا من؟” شاید تلاش کنیم تا روش برخورد با فرزند خودمان را اصلاح کنیم و به دنبال آن وضعیت را بدتر کنیم.گاهی واکنش خود رابه دیگران معطوف می کنیم.به جای اینکه به خودمان استراحت دهیم،بیشتر سر سختی می کنی.

با این حال،هر چه قدر هم برای اجتناب از دردهای هیجانی ناشی از فرزندپروریمان تلاش کنیم،آنها همواره همراه ما هستند.احساس های سنگینی مانند خشم،ترس،یأس و پریشانی به طور منظم به سراغ ما می آیند.انها هنگامی که چیزها طبق انتظار ما پیش نمی روند، به سراغ ما می آیند.در واقع اجتناب از احساس های بد غیرممکن است.اما می توانیم روش جدیدتر و سالم تری برای کنار آمدن با این احساس ها را بیاموزیم.به جنگیدن با احساس های سنگینمان،می توانیم دردمان را ببینیم،با آن مهربان باشیم و آن را درک کنیم.این رفتار با خودمان که مشابه رفتار ما با فرد موردعلاقه مان است،همان شفقت خود است.

سفقت خود از سه مؤلفه ی دو قطبی تشکیل شده است:اولین مؤلفه ((مهربانی با خود در مقابل قضاوت کردن خود)) است.مهربانی با خود ،به معنای درکِ خود در مقابل قضاوت کردنِ خود است و نوعی حمایت نسبت به کاستی ها و بی کفایتی های خود است.والدینی که این ویژگی را بیشتر دارند، هنگام مواجهه با کاستی های خود،به جای سرزنش کردن،با نگاهی مهربانانه سعی در اصلاح می کنند.همانند مادر یا پدر مهربانی که مهربانی اش موجب می شود فرزند در برابر خطا،به ورطه ی فریبکاریو انکار و توجیه نیفتد و به جای آن با پذیرش خود به فکر اصلاح باشد. 

1نگاه مشفقانه در فرزندپروری

مؤلفه ی بعدی شفقتِ خود،((اشتراکات انسانی در برابر انزوا)) است.اینکه درک کنیم همه ی انسان ها دارای نقص هستند و ممکن است اشتباه کنند.مشخصه ی اشتراک انسانی،یعنی درک عمیق اینکه هیچ کس کامل نیست و اصولاً انسان بودن یعنی فرآیندِ حرکتی پویا،به سمت کامل تر شدن.حرکتی که در آن ممکن است در تصمیم گیری هایمان اشتباه کنیم.دارای نقایص و محدودیت هایی هستیم و هر لحظه ممکن است از تصمیم گیری های قبلی خود انتقاد کنیم و مهمتر از همه ی اینها اینکه همه ما به عنوان انسان،در این امر مشترکیم.

تفکر ((دیگران خوشبتند و من بد بخت ))راه انداز سرزنش خود و دیگران می شود و مانع درک همدلانه ی طبیعت انسانی،درک اینکه انسان بودن یعنی زندگی در فضای محدودیت ها،نقایص و اشتباهات انسانی و به عبارتی ((زندگی با درد انسان بودن)). و این درک،نگاه همدلانه به اشتباهات را بر می انگیزد و در نتیجه،انگیزه ی تحریف واقعیت های وجودی،کمتر می شود.

سومین مؤلفه،((بهشیاری در برابر همانند سازی افراطی)) است.بهشیاری یعنی آگاهی متعادل و روشن از تجارب زمان حال که باعث می شود همه ی جنبه های تجربه ی در حال زیست مان را ببینیم،درک کنیم و جنبه های دردناک و ناخواسته ی آن را نادیده نگیریم؛و در مقابل، همانندسازی افراطی یعنی گرایش به انکار و پس زدن بخش های ناخوشایند تجربه ی در حال زندگی کردن و نگاه خصمانه به آن.بهشیاری یعنی توجه و تمرکز دوستانه، غیر قضاوتی و کامل به تجربه ی زندگی کردن لحظه به لحظه.تمرین بهشیاری می تواند به مشفقانه و کامل تر دیدن خودمان هم منجر شود.

هر چه قدر والدین به کمک تمرین های عملی یاد بگیرند تا تجربه ی تمام و کمال زندگی در لحظه ی حال را داشته باشند،می توانند نگاه مشفقانه به خود و صلح درونی و به تبع آن صلح با کودکان و دنیای ارتباطی اطرافشان را داشته باشند و از رنج خودساخته رهاتر شوند.

برای مطالعه بیشتر و آشنایی با این روش های عملی به شما خواندن کتاب “شفقت خود از مسیر بهشیاری” نوشته ی کریستوفر گرمر (ترجمه مهدی رضاسرافراز/حمیدرضاعبدالشاهی) را پیشنهاد می کنیم.

مطالب این نوشته نیز برگرفته از این کتاب ارزشمند است.

دیدگاهتان را بنویسید