رابطه بین احساس،رفتار و شناخت

1رابطه بین احساس،رفتار و شناخت

رابطه بین احساس،رفتار و شناخت

احساس ها بخشی از گفتگوهایی است که در فعالیت های روزمره مورد اسفاده قرار می گیرند.احساس های کودکان تحت تاثیر تجارب آنها از محیط پیرامون آنهاست.تجربه هایی ویژه خود کودک،تجربه با دیگران و حتی با موجودات دیگر به عنوان وضعیتی از حس عمومی فرد در ارتباط با دنیای پیرامونی اوست.راه های زیادی وجود دارد که کودک و نوجوانان بتوانند خود را در این دنیا درک کنند که به طور معمول به عنوان احساس ها به جای هیجان ها،خلق و خو،عواطف و افکار توصیف می شود.در ارتباط با محیط پیرامون احساس های مختلفی می تواند وجود داشته باشد و در بیان احساس ممکن است ترکیبی از احساس ها مطرح شود.احساس ها ممکن است فرد را به وضعیت خاصی هدایت کند. برای مثال احساس تنهایی کودک می تواند او را در جهت کناره گیری از دیگران قرار دهد.علاوه بر این،احساس ممکن است ارزیابی از ارتباط پیچیده و در هم تنیده فرد با دیگران و توانایی هایش باشد.

در اینجا یک نگاه کلی به چهارچوب نظری داریم که انسان را براساس مثلث ABC ارزیابی می کند. A همان عواطف،احساس ها و هیجان هاست.B رفتارها،عادت و قالب های رفتاری است.C همان شناخت،یعنی استدلال ها،قدرت استدلال،توانایی های شناختی،قضاوت و … است.در بررسی رفتار باید به هر سه توجه داشته باشیم ولی تأکید بر روی A است،اگر به C می پردازیم به دلیل اینکه با A رابطه دارد و اگر به B می پردازیم به این دلیل است که با A رابطه دارد.هر کدام از این زوایای مثلث ویژگی هایی دارد.یکی اینکه هر کدام از آنها اجزایی دارند.احساس اجزایی دارد.یعنی احساس های مختلفی مانند غم،شادی،ترس و … وجود دارد.برخی از این احساس ها پاندولی هستند مانند غم و شادی ،عشق و تنفر.برای مثال،فردی از کسی نفرت دارد به این دلیل که قبلأ روی آن حساب زیادی باز کرده است و بعد از مدتی متوجه می شود که با انتظارات او هماهنگ نیست و دچار نفرت می شود.یعنی اگر از همان ابتدا بیش از اندازه بر روی او حساب باز نکرده بود،اکنون دچار نفرت بسیاری نمی شد.این یک رابطه پاندولی است.

زاویه C افکار هستند که دارای قواعد است.قواعد با بایدها و نبایدها مشخص می شود.برای مثال،((آدم باید درسش را خوب بخواند))،((آدم باید به حرف پدر و مادر گوش دهد)).باورهای بنیادی نیز جزء افکار هستند که با ساختار((اگر … آنگاه)) یا ((مگر اینکه … آنگاه))است.((اگر اینکار را نکنید آنگاه این طوری خواهد شد)).اینها جزء زاویه C هستند

رفتارها چیزی هستند که به طور مرتب در ما تکرار می شود.یعنی ما یک رفتاری را تکرار می کنیم و تکرار رفتار منجر به یک عادت می شود.تکرار موجب خودکار شدن کار می شود.خودکار شدن مهم است به دلیل اینکه از هدر رفتن و تفکر مجدد در مورد آن موضوع جلوگیری می کند،بنابراین تکرار رفتار،عادت است.نتیجه تکرار یک فکر،افکار خودکار ممکن است به وسواس فکری،نشخوار ذهنی و غیره … منجر شود.این افکار می تواند منفی باشد که به آن NATs گفته می شود و یا مثبت باشد.

تکرار احساس و هیجان هم به خودکار شدن آن منجر می شود.برای مثال،اگر به طور مداوم اتفاقی روی می دهد که باعث ناراحتی و غمگینی فرد می شود.اگر بعد از مدتی اتفاقی رخ ندهد ولی غمگین است،این به معنای خودکار شدن هیجان و احساس است.خودکار شدن در مورد همه هیجان هاست.زمانی که احساس و هیجانی خودکار شود به خلق تبدیل می شود.

 

رابطه بین احساس،رفتار و شناخت

نکته بعدی نشان می دهد که اجزای زوایا چقدر غنی هستند.یعنی اگر فردی را در نظر بگیرید که فکر بدی به ذهنش خطور کند و یا رفتار بدی را مشاهده کند ممکن است هیجان خشم و نگرانی به سراغ او بیاید.در اینجا صحبت از خزانه هیجانی است.خزانه هیجانی بسیار مهم است و یکی از مشکلاتی که کودکان در این زمینه دارند این است که خزانه هیجانی آنها کم است و گاهی در بیان مسائل خود به دلیل کمبود خزانه هیجانی دچار مشکل می شود.خزانه هیجانی،تنوع احساس ها،تناسب هیجان ها،شدت احساس ها و کنترل احساس ها ویژگی های دیگر عواطف هستند.تنوع احساس ها مشکلات دیگری است که کودک ممکن است پیدا کند.برای مثال ممکن است کودک زمانی که نمره خوبی نگرفته است،فکر کند فقط دچار استرس شده است در حالی که علاوه بر استرس،ناکامی،غم و خشم نیز در او ایجاد شده است و او بر این تصور است که فقط دارای یک احساس است.

تناسب هیجان ها،به این معناست که هیجان ابراز شده با موفعیت مورد نظر تناسب داشته باشد.برای مثال،فردی در یک موقعیت لازم است کمی تعجب کند ولی به جای آن عصبانی می شود.یعنی برای آن اتفاق عصبانیت لازم نیست ولی این فرد بلد نیست که تعجب کند و عصبانی می شود.شدت یعنی فرد لازم است در موقعیت مدنظر کمی عصبانی شود ولی بسیار زیاد عصبانی می شود.کنترل ،یعنی فردی موقعیتی را نگاه می کند،ارزیابی می کند و تصمیم می گیرد که عصبانی شود.ولی فرد دیگری ممکن است ده دقیقه داد بزند بعد متوجه شود که عصبانی است.کنترل احساس ها موضوعی است در مبحث عواطف لازم است مورد توجه قرار گیرد.

هیجان های اساسی کودک برطبق آخرین تحقیقات شامل ترس،خشم،شادی،نفرت،علاقه،تعجب،خواری،شرم و اندوه است.شناسایی احساس ها در چهره به کودک کمک می کند تا احساس های خود و دیگران را درک کنند.آموزش کلمات و واژه های احساسی به کودکان از اهمیت بسزایی برخوردار است چرا که آنها یاد می گیرند احساس ها را به جای رفتارهای چالش برانگیز بیان کنند.عکس ها و تصویری که حاکی از نوع احساس است به شیوه ای مختلفی می توان به کودکان کمک کنند تا مهارت های هیجان اجتماعی را پیرامون سواد هیجانی و واژگانی فرا بگیرند.خزانه هیجانی مانند لغت انگلیسی است.یعنی کسی که تعداد لغت انگلیسی بیشتری بداند بهتر می تواند صحبت کند.بنابراین زمانی که کودک و نوجوان خزانه هیجانی دارند و در تقویت آن بکوشند،بهتر می توانند با احساس های خود ارتباط برقرار کنند و از این طریق با دیگران ارتباط بگیرند.

 

منبع : کتاب مربی احساس ها

نویسنده: دکتر زهرا خسروی جردی

دیدگاهتان را بنویسید